بوی خدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

همسران شهدا

17 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

زن هستم اگر

ولی دلم سنگر توست

ذکر لب من دعاپشت سر توسـت

 

رفتی نگران نباش، مـردانـه بجنگـــ

این راه از این به بعد با #همسـر توست

 1 نظر

وصیت نامه

14 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ ????????????????????????????????

????????

#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

#قسمت_سی_وهفتم

#وصيتنامه????

✨بسم الله الرحمن الرحیم✨

????همسرم

????نمی‌دانم چه بگویم و چه بنویسم، فقط می توانم بگویم #حلالم_کن و مرا ببخش و از همه دوستان و آشنایان حلالیت مرا بخواه.

????چند خواسته از تو دارم، اول: مثل همیشه #حجابت را خوب #حفظ_کن و این حجاب و معرفت را به #دخترم ریحانه جان یاد بده و از تو می‌خواهم در همیشه در سختی ومشکلات به #خدا_توکل_کنی و با ذکر نام خدا آرامش بگیری و بدانی #وجود و #حضور ما همه #وسیله است و بود و نبود ما خیلی مهم نیست، اگر توکل کردی و خدا را در همه حال احساس کردی می‌بینی که پشتیبان و یار محکمی داری و هیچ وقت تنهایی و ترس بر تو غلبه نخواهد کرد.

????ریحانه جان

????دختر شیرین #عسل_بابا با تمام وجود دوستت دارم و #همیشه_به_یادت_هستم و از تو نور چشمم می خواهم همیشه حرفهای مادرت را خوب گوش کنی و مثل مادرت با #حجاب و با #معرفت و فهم و #کمالات باشی ودر تمام مراحل زندگی گوش به فرمان مادرت باشی و مبادا مادرت از تو ناراضی باشد.

❤️پدر و مادر عزیزم

از اینکه این همه برای بنده #زحمت کشیدید و خون دل ما را خوردید #تشکر و قدردانی می کنم و از اینکه مرا در #راه_مستقیم_هدایت_کردید_ممنونم.

????از شما همسر و دختر عزیزم ریحانه و پدر و مادر مهربانم می خواهم همیشه #پشتیبان #اسلام و #ولایت_فقیه باشید و هیچ وقت نگذارید کسی به #رهبر عزیزتر از جانم حرفی بزند و همیشه #مدافع_انقلاب و #خون_شهدا باشید.

????از شما می خواهم اگر روزی بنده حقیر سراپا تقصیر #لیاقت_شهادت را در راه اسلام، قرآن و ولایت را پیدا کردم، #گریه_نکنید و بدانید عمر دست خداست و چه #لیاقتی بهتر از اینکه عمر بنده با #شهادت که #بالاترین_مرگ و رسیدن به خداست به پایان برسد.

????دعاکردم که از جسمم نماند

????تا کسی نماز میتی بر تن نخواند 

والسّلام

محمد زهره وند ۲۸ شهریور ۹۴

 

 نظر دهید »

خاطره.شهید

13 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ ‍ ‍ ????????????????????????????????

#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

#قسمت_سی_وششم

‍ ????روزی با نجوای مادرانه:

????دختر گلم !

این قدر #غریبانه به عکس بابا نگاه نکن؛

این قدر #منتظر و چشم به راه بابا نباش؛تا کی ؟

بسه دیگه؛

از پا می افتی؛ 

تا کی می خوای پشت در منتظر بمونی؟

????دختر گلم ! عزیزم! نازنینم!

خدای مهربون، بابا را برده پیش خودش؛

این را درک کن؛

این قدر با من لجبازی نکن؛

این قدر دل مادر را غصه دار نکن؛

وقتی این جوری به #عکس_بابات نگاه میکنی، جگرم گر می گیره ؛

تو چه می دانی من از همه غمگین ترم؛

باید باور کنی بابات دیگه بر نمی گرده؛

باید باور کنی بابات رفته #پیش_خدا؛

شاید از چشمام می خونی که منم هنوز باور نکرده ام که او از پیش ما رفته و دیگه برنمی گرده..

 نظر دهید »

خاطره.شهید

13 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ ????????????????????????????????

#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

#قسمت_سی_وپنجم

#خاطرات

✍برادرش می گوید ” #آخرین_نماز پر احساسی که در کنارش بودم و شاید بیش از #یک_ساعت طول کشید ، در بازگشت از سفر #مشهد مقدس در بارگاه #حضرت_معصومه(ع) بود . چنان #مشتاقانه عبادت می کرد که من حیران نگاهش می کردم.انگار با تمام وجود #غرق_در_نماز بود و شاید هیچ کس و هیچ چیز را نمی دید”

وقتی هم #دستش به #ضریح حضرت معصومه (ع) رسید از آن دل نمی کند.گویا به او #الهام شده بود که #آخرین_زیارت_دنیایی_اوست . دستش را گرفتم و گفتم بیا بریم، بچه ها خسته شده اند ، باید حرکت کنیم . با #چشمان_خیس نگاهم کرد و گفت :چه زیارت خاطره انگیزی شد، از دست بوس آقا تا دست بوس خانم.

 نظر دهید »

خاطره شهید

05 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ ????????????????????????????????

#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

#قسمت_سی_وچهارم

#خاطرات

????خاطره ای از زبان همرزم شهید؛ 

✍تازه به #روستای_القراصی_سوریه رسیده بودیم #خسته از راهی که آمده بودیم ، هر کدام از بچه ها در گوشه ای استراحت می کردند . #بارانی که چند ساعت قبل شروع شده بود حالا آرام تر می بارید.

????محمد گفت : بیا با هم به #پشت_بام برویم تا اطراف را بررسی کنیم .

هوا ابرآلود و کسل کننده بود و حس و حالی برای بالا رفتن از پله ها را نداشتم او که اکراه مرا دید ، اصرار نکرد و در حالی که بند پوتین هایش را سفت می کرد ، دستی تکان داد و بیرون رفت.

????دقایقی گذشت ، اما محمد برنگشت.کنجکاو شدم که کجا مانده است. لباس پوشیدم و به پشت بام رفتم. محمد را دیدم که سخت مشغول فعالیت است.با #تکه_چوبی آب های جمع شده روی پشت بام را پایین می ریخت. نزدیک تر که رفتم آرام با خودش حرف می زد و می گفت : “ناودان ها گرفته است، ممکن است #خانه های مردم #خراب شود، کنارش که رسیدم متوجه حضور من شد؛ لبخندی زد و گفت : آقا وحید؛ ببین چقدر آب جمع شده؛ اگه بارون ادامه پیدا کنه شاید خونه های مردم خراب بشه ! کمک کن ناودان ها را باز کنیم ، شاید #اهالی_روستا دوباره به #خونه_هاشون بر گردند

????چند ساعتی مشغول باز کردن ناودان ها بودیم . با خودم فکر می کردم چقدر این محمد برای مردم #دلسوزی می کند، مردمی که هیچ وقت آنها را ندیده است.

آنجا بود که فهمیدم #تفاوت آدم هایی که برای دفاع می جنگند با کسانی که برای حس برتری جویی بر سر مردم بی دفاع یمن و سوریه بمب می ریزند در چیست.

 نظر دهید »

خاطره شهید

05 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ ????????????????????????????????

#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

#قسمت_سی_وچهارم

#خاطرات

????خاطره ای از زبان همرزم شهید؛ 

✍تازه به #روستای_القراصی_سوریه رسیده بودیم #خسته از راهی که آمده بودیم ، هر کدام از بچه ها در گوشه ای استراحت می کردند . #بارانی که چند ساعت قبل شروع شده بود حالا آرام تر می بارید.

????محمد گفت : بیا با هم به #پشت_بام برویم تا اطراف را بررسی کنیم .

هوا ابرآلود و کسل کننده بود و حس و حالی برای بالا رفتن از پله ها را نداشتم او که اکراه مرا دید ، اصرار نکرد و در حالی که بند پوتین هایش را سفت می کرد ، دستی تکان داد و بیرون رفت.

????دقایقی گذشت ، اما محمد برنگشت.کنجکاو شدم که کجا مانده است. لباس پوشیدم و به پشت بام رفتم. محمد را دیدم که سخت مشغول فعالیت است.با #تکه_چوبی آب های جمع شده روی پشت بام را پایین می ریخت. نزدیک تر که رفتم آرام با خودش حرف می زد و می گفت : “ناودان ها گرفته است، ممکن است #خانه های مردم #خراب شود، کنارش که رسیدم متوجه حضور من شد؛ لبخندی زد و گفت : آقا وحید؛ ببین چقدر آب جمع شده؛ اگه بارون ادامه پیدا کنه شاید خونه های مردم خراب بشه ! کمک کن ناودان ها را باز کنیم ، شاید #اهالی_روستا دوباره به #خونه_هاشون بر گردند

????چند ساعتی مشغول باز کردن ناودان ها بودیم . با خودم فکر می کردم چقدر این محمد برای مردم #دلسوزی می کند، مردمی که هیچ وقت آنها را ندیده است.

آنجا بود که فهمیدم #تفاوت آدم هایی که برای دفاع می جنگند با کسانی که برای حس برتری جویی بر سر مردم بی دفاع یمن و سوریه بمب می ریزند در چیست.

 نظر دهید »

خاطره شهید

04 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ ????????????????????????????????

#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

#قسمت_سی_وسوم

#خاطرات

✍دوستش نقل می کند؛ بعضی از روزها که با سرویس به #پادگان می رفتیم در کنار صندلی محمد می نشستم ، می دیدم که او خم شده #کتابی در دست گرفته و #زمزمه می کند.زمزمه های محمد که به گوشم می رسید ، می فهمیدم که #زیارت_عاشورا می خواند و من هم در کنارش آرام با او زمزمه می کردم. محمد می گفت ؛ امروز توفیق نداشتم بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخونم.

⚜در #ماموریت هایی که با هم بودیم هیچ وقت بعد از #نماز_صبح_زیارت_عاشورایش ترک نمی شد .خودش #روضه می خواند و دل شکسته برای مظلومیت اهل بیت پیامبر آرام #اشک می ریخت.

⚜در ماموریت #سوریه، اولین شبی که به الحویز رسیدیم تقریبا نیمه شب بود. همه خسته در گوشه ای به خواب رفتند . پاسی از #شب نگذشته بود که #صدای_زیارت_عاشورای محمد بلند شد. زمزمه می کرد و اشک می ریخت .همین زیارت ها و روضه خوانی یک نفره محمد بود که او را از ما جدا کرد.

 نظر دهید »

خاطره شهید

04 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ ????????????????????????????????

#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

#قسمت_سی_وسوم

#خاطرات

✍دوستش نقل می کند؛ بعضی از روزها که با سرویس به #پادگان می رفتیم در کنار صندلی محمد می نشستم ، می دیدم که او خم شده #کتابی در دست گرفته و #زمزمه می کند.زمزمه های محمد که به گوشم می رسید ، می فهمیدم که #زیارت_عاشورا می خواند و من هم در کنارش آرام با او زمزمه می کردم. محمد می گفت ؛ امروز توفیق نداشتم بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخونم.

⚜در #ماموریت هایی که با هم بودیم هیچ وقت بعد از #نماز_صبح_زیارت_عاشورایش ترک نمی شد .خودش #روضه می خواند و دل شکسته برای مظلومیت اهل بیت پیامبر آرام #اشک می ریخت.

⚜در ماموریت #سوریه، اولین شبی که به الحویز رسیدیم تقریبا نیمه شب بود. همه خسته در گوشه ای به خواب رفتند . پاسی از #شب نگذشته بود که #صدای_زیارت_عاشورای محمد بلند شد. زمزمه می کرد و اشک می ریخت .همین زیارت ها و روضه خوانی یک نفره محمد بود که او را از ما جدا کرد.

 نظر دهید »

خاطره شهید

04 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ ????????????????????????????????

#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

#قسمت_سی_وسوم

#خاطرات

✍دوستش نقل می کند؛ بعضی از روزها که با سرویس به #پادگان می رفتیم در کنار صندلی محمد می نشستم ، می دیدم که او خم شده #کتابی در دست گرفته و #زمزمه می کند.زمزمه های محمد که به گوشم می رسید ، می فهمیدم که #زیارت_عاشورا می خواند و من هم در کنارش آرام با او زمزمه می کردم. محمد می گفت ؛ امروز توفیق نداشتم بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخونم.

⚜در #ماموریت هایی که با هم بودیم هیچ وقت بعد از #نماز_صبح_زیارت_عاشورایش ترک نمی شد .خودش #روضه می خواند و دل شکسته برای مظلومیت اهل بیت پیامبر آرام #اشک می ریخت.

⚜در ماموریت #سوریه، اولین شبی که به الحویز رسیدیم تقریبا نیمه شب بود. همه خسته در گوشه ای به خواب رفتند . پاسی از #شب نگذشته بود که #صدای_زیارت_عاشورای محمد بلند شد. زمزمه می کرد و اشک می ریخت .همین زیارت ها و روضه خوانی یک نفره محمد بود که او را از ما جدا کرد.

 نظر دهید »

خاطره .

03 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ ‍ ????????????????????????????????

#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

#قسمت_سی_ودوم

#خاطرات

✍خواهر محمد می گوید؛ یک روز خسته از کار روزانه و #بی_حوصله بودم، بچه ها هم حسابی شلوغ کاری می کردند. #کلافه شده و صبرم تمام شده بود که #ناگهان شروع کردم به داد و بی داد و #تندی_کردن با آنها.

????#محمد که لحظاتی #آرام نگاهم می کرد و با این کار سعی می کرد آرامم کند. به خود آمده ساکت شدم.سکوتمان طولانی شد او هیچ حرف نمی زد و این سکوت آزارم می داد. با همان سکوت #خجالت_زده_شدم، انگار همه چیز را احساس می کرد و بالاخره لبخند زد و آرام تر از هر زمانی گفت؛ ????????

????با #زبان_خوش و #مهربانتر عمل کردن زودتر ساکت می شوند

 نظر دهید »

شهید

02 دی 1395 توسط فاطمه دربندی

#شهیدمدافع_حرم_محمد_زهره_وند

#قسمت_سی_ویکم

#خاطرات

???? #حجاب

✍همسرش می گوید ؛ محمد خیلی #غیرت داشت.همیشه به من #احترام می گذاشت و مرا #تشویق می کرد تا با #حجاب_کامل 

اسلامی بیرون بروم. 

او می گفت درست است که با #مانتو و #روسری هم #حجاب وجود دارد ولی #چادر_حجاب_کاملتری_است. او حتی در #آخرین_خداحافظی هم ما را به #حجاب اسلامی سفارش می کرد و گفت ؛ خودت و #دخترم همیشه حجاب اسلامی (چادر) داشته باشید.

همین که #رفت تا حریم اهل بیت علیهم السلام شکسته نشود و بدون #مدافع نماند ، نشانه #غیرت و جوانمردیش بود.

 نظر دهید »

صبر

28 آذر 1395 توسط فاطمه دربندی

سلام_شـ‌هید

 

حالِ دل‌تنگے من،

خـوب است..

جایت اما خالے؛

 

 همہ‌جا حرف،شده:

فتحِ حلب!

 

و ملالے نیست،

مگر دورےِ تو..

 

آن‌هم اما عمرے

یادِ من داد زینب،

کہ بگویم و نبینم

بہ جز از زیبائے..

 نظر دهید »

حجاب

28 آذر 1395 توسط فاطمه دربندی

????حــــجاب 

مانــــند 

اولــــــین 

خاکــــــریز

 جـــــــــبهه 

اســـــــــــت❕

???????????? 

که دشمن

 برای تـصرف

 سرزمـینی حتما 

باید اول

 آن را بـــــــــــــگیرد❗️

 نظر دهید »

آخرین سفر

25 آذر 1395 توسط فاطمه دربندی

بخونید واقعا عالیه

 

نام:انسان          

نام خانوادگي: آدمي زاد          

نام پدر: آدم          

نام مادر: حوا          

لقب: اشرف مخلوقات          

نژاد: خاکي

صادره از: دنيا          

����������������

 

ساکن: کهکشان راه شيري ، 

منظومه شمسي ، زمين          

ساعت حرکت و پرواز: 

هر وقت که خدا صلاح بداند         

مکان: بهشت ����، 

اگر نشد جهنم����

 

��������������

 

وسايل مورد نياز:

1-دو متر پارچه سفيد  

 2-عمل نيک          

 3-انجام واجبات و ترک محرمات

4-امر به معروف و نهي از منکر   

5-دعاي والدين و مومنين        

6-نماز اول وقت

7-اعمال صالح و تقوا.

 

��������������

ملاحظات:

1. خواهشمند است جهت رفاه حال خود زکات را قبل از پرواز پرداخت نماييد.

2. از آوردن ثروت ، مقام ، منزل ، ماشين ، حتي داخل فرودگاه جداٌ خودداري نماييد.

3. حتماً قبل از حرکت به بستگان خود توضيح دهيد تا از آوردن دسته گلهاي سنگين ، سنگ قبر گران و تجملاتي و نيز 

مراسم پرخرج و غيره خودداري نمايند.

4.جهت يادگاري قبل از پرواز اموال خود را بين فرزندان و امور فقرا و مستضعفين مشخص نماييد.

5 .از آوردن بار اضافي از قبيل حق الناس ، غيبت ، تهمت و غيره جداٌ خودداري نماييد.

 

��������������

 

جهت کسب اطلاعات بيشتر به قرآن و سنت پيامبر صلوات الله عليه و آله مراجعه نماييد.

 

��������������

 

تماس و مشاوره به صورت شبانه روزي ، رايگان ، مستقيم و بدون وقت قبلي 

مي باشد.

 

������������������

 

در صورتيکه قبل از پرواز به مشکلي برخورديد با شماره هاي زير تماس 

حاصل فرماييد.

186سوره بقره-45سوره نساء – 129 سوره توبه – 55 سوره اعراف – 

2و3 سوره الطلا ق

 

����������������

 

اميدواريم سفر آسوده در پيش 

داشته باشيد.

سرپرست کاروان-

حضرت عزرائيل عليه السلام 

 تهيه و تنظيم:سرنوشت الهي

 

������������

شیطان به رسول خدا(ص) گفت 

طاقت دیدن 6 خصلت آدم را ندارم:

1:به هم میرسند سلام میکنند.

2:باهم مصاحفه میکنند.

3:برای هر کاری انشاا… میگویند.

4:از گناه استغفار میکنند.

5:هر کاری را با بسم ا… الرحمن الرحیم شروع میکنند.

6:تا نام تو را میشنوند صلوات میفرستند.

 نظر دهید »

آخرین سفر

25 آذر 1395 توسط فاطمه دربندی

بخونید واقعا عالیه

 

نام:انسان          

نام خانوادگي: آدمي زاد          

نام پدر: آدم          

نام مادر: حوا          

لقب: اشرف مخلوقات          

نژاد: خاکي

صادره از: دنيا          

����������������

 

ساکن: کهکشان راه شيري ، 

منظومه شمسي ، زمين          

ساعت حرکت و پرواز: 

هر وقت که خدا صلاح بداند         

مکان: بهشت ����، 

اگر نشد جهنم����

 

��������������

 

وسايل مورد نياز:

1-دو متر پارچه سفيد  

 2-عمل نيک          

 3-انجام واجبات و ترک محرمات

4-امر به معروف و نهي از منکر   

5-دعاي والدين و مومنين        

6-نماز اول وقت

7-اعمال صالح و تقوا.

 

��������������

ملاحظات:

1. خواهشمند است جهت رفاه حال خود زکات را قبل از پرواز پرداخت نماييد.

2. از آوردن ثروت ، مقام ، منزل ، ماشين ، حتي داخل فرودگاه جداٌ خودداري نماييد.

3. حتماً قبل از حرکت به بستگان خود توضيح دهيد تا از آوردن دسته گلهاي سنگين ، سنگ قبر گران و تجملاتي و نيز 

مراسم پرخرج و غيره خودداري نمايند.

4.جهت يادگاري قبل از پرواز اموال خود را بين فرزندان و امور فقرا و مستضعفين مشخص نماييد.

5 .از آوردن بار اضافي از قبيل حق الناس ، غيبت ، تهمت و غيره جداٌ خودداري نماييد.

 

��������������

 

جهت کسب اطلاعات بيشتر به قرآن و سنت پيامبر صلوات الله عليه و آله مراجعه نماييد.

 

��������������

 

تماس و مشاوره به صورت شبانه روزي ، رايگان ، مستقيم و بدون وقت قبلي 

مي باشد.

 

������������������

 

در صورتيکه قبل از پرواز به مشکلي برخورديد با شماره هاي زير تماس 

حاصل فرماييد.

186سوره بقره-45سوره نساء – 129 سوره توبه – 55 سوره اعراف – 

2و3 سوره الطلا ق

 

����������������

 

اميدواريم سفر آسوده در پيش 

داشته باشيد.

سرپرست کاروان-

حضرت عزرائيل عليه السلام 

 تهيه و تنظيم:سرنوشت الهي

 

������������

شیطان به رسول خدا(ص) گفت 

طاقت دیدن 6 خصلت آدم را ندارم:

1:به هم میرسند سلام میکنند.

2:باهم مصاحفه میکنند.

3:برای هر کاری انشاا… میگویند.

4:از گناه استغفار میکنند.

5:هر کاری را با بسم ا… الرحمن الرحیم شروع میکنند.

6:تا نام تو را میشنوند صلوات میفرستند.

 نظر دهید »

شهدا

23 آذر 1395 توسط فاطمه دربندی

امام خامنہ اے ❣

فرزندان شهدا بدانند ڪہ پدرانشان موجب ابهت اسلام ، در چشم شیطانهاےعالم شدند …

به یاد فرزندان دلتنگ شهدا…..

 نظر دهید »

خدا

22 آذر 1395 توسط فاطمه دربندی

????نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام،

که تو را تنها در مواقع سختی نخوانم؟;

 چرا وقتی همه چیز هست، کمتر تو را صدا می کنم؟

چرا وقتی سالم و شاداب هستم، کمتر تو را شکر می گویم

 پروردگارا!

تنها درخواستم از تو روحی وسیع است،

آنقدر که فراموش نکنم،در خوشی ها باید بیشتر تو را صدا کرد!

خدایا.. آرامم کن که تنها تو آرامش بخش حقیقی دلها هستی..

 نظر دهید »

شهادت

20 آذر 1395 توسط فاطمه دربندی

‌ ‌ ????فلسفہ #پلاڪ …????

????” #پ” پله

???? ” #ل” لیاقت

????” #ا” انسانیت

???? و ” #ڪ” ڪمال را 

????جز در میعاد گاه ســـــرخ

” #شهـــــادت” ڪجا مےتوان یافت…؟

 نظر دهید »

انتظار

28 آبان 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ ‌ ✿ بِسْمِـ رَبِّـ المًہدے ✿

 

????✿✿✿✿????

 

جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو

بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو

 

بسکه هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد

دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو

 

تا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا

هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو

 

چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من

راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو

 

سالها می شود از خویش سؤالی دارم

من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو

 

با حساب دل خود هرچه نوشتم دیدم

من از این زندگیم سود نبردم بی تو

 

گذری کن به مزارم به خدا محتاجم

من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو

 

#شعر_انتظار

 نظر دهید »

حجاب

26 آبان 1395 توسط فاطمه دربندی

‍ خواهرم

بدان که در پس سیاهی #چادرت▪️

غربت #زهرا (سلام الله علیها) را در کوچه های مدینه ????، صبر #زینب (سلام الله علیها) را در کربلا ????، شیدایی #رقیه (سلام الله علیها) را در خرابه های شام ????، و تمام شیعه و مظلومیت آن را می توان دید…

و تو نیز به خود ببال ???? که عالمیان تو را در این لباس رزم و مبارزه در انتظار و قیام #مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 

نظاره گر خواهند بود…

 نظر دهید »

ترک گناه

25 آبان 1395 توسط فاطمه دربندی

????????????????????????????????????

#موضوع_ترک_گناه

خب لابد میگین کنار گذاشتن #گناه کار راحتی نیست اما من براتون چند تا راه حل تست شده دارم???? که رد خور نداره و فقط یک مقدار تلاش و باور از سوی خودمون رو می طلبه.????

پس بســــــــــم الله…

 

???? یکی از راه های ترک #گناه خوندن نماز اول وقته.

بیایم باهم عهد ببندیم تا میتونیم نمازمون رو اول وقت بخونیم.

حتی اگه نماز صبح سختمونه که پاشیم براخودمون یه تنبیه بزاریم مثل خوندن نماز قضای یک روز ک

????دائم الذکر بودن میتونه خیلی در دوری از گناه به ما کمک کنه. بهترین ذکری هم که میشه با دهن بسته گفت ذکر لااله‌الاالله هست.

????هر شب قبل از خواب کارهای خوب و بد روز گذشته خودمون رو مرور کنیم و به خودمون امتیاز بدیم. اینجوری باعث میشیم کم کم امتیازات خودمون رو باکارهای خوب و کنارگذاشتن کارهای بد ببریم بال

???? بعد نماز مغرب و عشا یا موقع خواب زیارت عاشورا بخونیم نهایت میخواد ده دقیقه وقتمون رو بگیره اما هم ثواب زیادی کردیم و هم اینکه دل ائمه رو خوشنود کردیم.

???? هیچ میدونین چقدر خوبه که بعد از نماز صبح دعای عهد بخونیم؟ شایدچهار پنج دقیقه طول بکشه خوندنش اما ثواب بسیار زیادی می بریم در همین مدت کوتاه.

ه ذهنتون سریع به شیطان لعن و فحش بدین و بگین این افکار مال من نیست. نگذارین یه موجود پستو حقیر که به ما سجده نکرد حالا بیاد و به ما دستور بده.

ادامه دارد…..

 نظر دهید »

دشمن شناسی

24 آبان 1395 توسط فاطمه دربندی

#دشمن_شناسي

#مرجئه

( قسمت دوم )

????ظاهراً اين نام (مرجئه) 

را از اين سخن خداى تعالى گرفته باشند كه

«وَ آخَروُنَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِاللَّهِ»

???? توبه -106

????برخى از آنان مى ‏گفتند: 

با وجود ايمان، هيچ گناه كوچك و بزرگى، ضررى نمى ‏رساند، 

و عذاب را كلًا از تمامىِ مسلمين ساقط كرده بودند. كما اينكه در صورت كفر، هيچ طاعتى، سودى ندارد.

????و مى ‏گفتند: 

✨اهل قبله (مسلمانان) همه صرفاً با اقرار ظاهرى به ايمان، مؤمن به حساب مى ‏آيند✨

و براى همه آنها، اميد بخشش داشتند.✅ آنان معتقد بودند: 

هركس كه براى امامت قيام كند و به كتاب و سنّتِ رسول، آگاه باشد، استحقاق امامت را دارد 

????و امامت تنها با اجماع همه امّت، ثابت مى‏ شود

???? ادیان و فرق اسلامی، ص240، ابراهیم زاده-علی نوری؛ 

 

 نظر دهید »

دشمن شناسی

23 آبان 1395 توسط فاطمه دربندی

حسینی نراقی:

⁉️مُرجِئه يعني چه ….

⁉️مرجئه به چه فرقه ای گفته می شود …

⁉️چرا امام صادق (ع) خطر مرجئه را به ما گوشزد كردند…

⁉️آيا افكار مرجئه در جامعه ما وجود دارد ….

@nahjolbalaqh

 #دشمن_شناسی

#مرجئه

( قسمت اول )

⁉️ مرجئه به چه فرقه ای گفته می شود؟

???? پس از شهادت اميرالمومنين على علیه السلام و روى كار آمدن بنى اميه،

برخى از مردم مسلمان در برابر خوارج ؛ كه نه امامت امام على علیه السلام را باور داشتند و نه خلافت معاويه را، 

فرقه تازه‏ اى تشكيل دادند كه مرجئه خوانده مى ‏شوند.

????اينان كسانى هستند كه معتقدند:

اگر انسانى مؤمن باشد، هيچ معصيتى به ايمان او ضرر نمى ‏رساند،

همان گونه كه هيچ طاعتى، كفرِ كافر را جبران نمى ‏كند????و مى ‏گفتند: 

ايمان قول بدون عمل است. 

زيرا معتقد بودند كه اگر نماز نخوانند و روزه نگيرند، 

ايمان ! آنها را نجات مى ‏دهد. 

✨يعني ايمان بدون عمل کافی میباشد.

ادامه دارد ….

@nahjolbalaqh

#دشمن_شناسي

#مرجئه

 

 نظر دهید »

مردانگی

23 آبان 1395 توسط فاطمه دربندی

.

تو از این مردها نبودی که ابروهایشان را برمیدارند و برای جذاب تر شدن عکس هایشان اخم های خشن را به صورتشان می بافند و به دوربین زل میزنند ، گاهی لب هایشان را غنچه میکنند و ادای دخترهارا در می آورند که بینی تازه عمل شده یشان بیشتر به چشم بیاید و تحسین برانگیز تر باشد ، حالا بماند که بعضی ها به لب هایشان ژل تزریق میکنند و صورتشان را ظریف تر به رخ میکشند ، تو از اینها نبودی .

تو شلوار پاره و تنگ و کوتاه پوش نبودی ، موهای خامه ای و فلان و فلان نبودی…

تو یک مرد ساده و معمولی بودی که سیکس پک های برجسته و بازوهای بزرگ و پوست تیره رنگ و سولار شده نداشت ، پیراهن های تنگ نمیپوشید و دکمه هایش را تا نیمه ی بدنش باز نمیگذاشت ، روی دست هایش خالکوبی های نامفهوم دیده نمیشد و تا بحال به مهمانی ها و پارتی های شبانه نرفته بود ، سلفی هایش در آغوش دخترهای جذاب پلاستیکی یا کنار شیشه های مشروب و الکل های مختلف نبود…

تو هیچ کدام اینها نبودی اما “مرد"بودنت را از نگاه پاک بدون انتظارت میشد فهمید ، وقتی حیای مردانه ات نمیگذاشت به چشمانم خیره شوی !

تو یک مرد ساده ی عجیب بودی که خدا را میشناختی ، عکس هایت حالو هوای معنوی و دوستانه داشت ، یا توی امامزاده بودی یا کنار دوستانی از جنس خودت که لبخندهای رضایتمندانه یشان آدم را به زندگی امیدوار میکرد ، تو از آنها بودی که پولشان را برای خریدن لذت های پر از گناه خرج نمیکردند، برای من هدیه و گل میخریدی ، برای مادرت ، برای پدرت ، برای کودکی که سر چهار راه فال میفروشد و گرسنه است ، برای نیازمندانی که دلشان به آدم هایی مثل تو گرم است …. تو با غیرت و مردانگی عجین شده بودی ، لبخندهایت ظریف و دخترانه نبود ، قول هایت قول بود و میشد روی حرف هایت زنانه حساب کرد و نترسید….

تو از این مردهای خودخواه نبودی که هر روز دلت سفرهای خارجی دوستانه بخواهد و لذت هایی که برای همجنس های خودت مجاز میدانی برای همجنس های من غیر مجاز ، تو عقیده داشتی غیرمجاز بودن چیزی زن و مرد ندارد و برای همه ی آدم ها یکجور است !!

تو هیچوقت ادای آدم های عاشق را درنیاوردی که با احساسات کسی بازی کنی!

تو با تمام این خوبی هایت به من فهماندی نسل مردان واقعی منقرض نشده است و عاشقم کردی…..

تو از این مردها بودی…

 نظر دهید »

مردانگی

23 آبان 1395 توسط فاطمه دربندی

.

تو از این مردها نبودی که ابروهایشان را برمیدارند و برای جذاب تر شدن عکس هایشان اخم های خشن را به صورتشان می بافند و به دوربین زل میزنند ، گاهی لب هایشان را غنچه میکنند و ادای دخترهارا در می آورند که بینی تازه عمل شده یشان بیشتر به چشم بیاید و تحسین برانگیز تر باشد ، حالا بماند که بعضی ها به لب هایشان ژل تزریق میکنند و صورتشان را ظریف تر به رخ میکشند ، تو از اینها نبودی .

تو شلوار پاره و تنگ و کوتاه پوش نبودی ، موهای خامه ای و فلان و فلان نبودی…

تو یک مرد ساده و معمولی بودی که سیکس پک های برجسته و بازوهای بزرگ و پوست تیره رنگ و سولار شده نداشت ، پیراهن های تنگ نمیپوشید و دکمه هایش را تا نیمه ی بدنش باز نمیگذاشت ، روی دست هایش خالکوبی های نامفهوم دیده نمیشد و تا بحال به مهمانی ها و پارتی های شبانه نرفته بود ، سلفی هایش در آغوش دخترهای جذاب پلاستیکی یا کنار شیشه های مشروب و الکل های مختلف نبود…

تو هیچ کدام اینها نبودی اما “مرد"بودنت را از نگاه پاک بدون انتظارت میشد فهمید ، وقتی حیای مردانه ات نمیگذاشت به چشمانم خیره شوی !

تو یک مرد ساده ی عجیب بودی که خدا را میشناختی ، عکس هایت حالو هوای معنوی و دوستانه داشت ، یا توی امامزاده بودی یا کنار دوستانی از جنس خودت که لبخندهای رضایتمندانه یشان آدم را به زندگی امیدوار میکرد ، تو از آنها بودی که پولشان را برای خریدن لذت های پر از گناه خرج نمیکردند، برای من هدیه و گل میخریدی ، برای مادرت ، برای پدرت ، برای کودکی که سر چهار راه فال میفروشد و گرسنه است ، برای نیازمندانی که دلشان به آدم هایی مثل تو گرم است …. تو با غیرت و مردانگی عجین شده بودی ، لبخندهایت ظریف و دخترانه نبود ، قول هایت قول بود و میشد روی حرف هایت زنانه حساب کرد و نترسید….

تو از این مردهای خودخواه نبودی که هر روز دلت سفرهای خارجی دوستانه بخواهد و لذت هایی که برای همجنس های خودت مجاز میدانی برای همجنس های من غیر مجاز ، تو عقیده داشتی غیرمجاز بودن چیزی زن و مرد ندارد و برای همه ی آدم ها یکجور است !!

تو هیچوقت ادای آدم های عاشق را درنیاوردی که با احساسات کسی بازی کنی!

تو با تمام این خوبی هایت به من فهماندی نسل مردان واقعی منقرض نشده است و عاشقم کردی…..

تو از این مردها بودی…

 نظر دهید »

اربعین

12 آبان 1395 توسط فاطمه دربندی

اربعین پای پیاده حرمت میچسبد                    پای تاول زده زیر علمت میچسبد

همه لذت دنیابه دلم تار شده                           یک سفر پای پیاده حرمت میچسبد

 نظر دهید »

سلام بر شهیدان

12 آبان 1395 توسط فاطمه دربندی

مبادا فراموش کنیم روزی عده ای جوانی خود را داداند تا ما بتوانیم جوانی کنیم ……….

سلام بر علی اکبرهای امام زمان عجل الله تعالی فرجه که نسل جوان ما را رو سفید کردند..

 نظر دهید »

پیام عاشورا

23 مهر 1395 توسط فاطمه دربندی

یکی از مهمترین پیام های فراموش شده عاشورا

شب عاشورا امام حسین علیه السلام به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود…

او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در کربلا هم از بین برنده  حق الناس نیست….

در عجبم از کسانی که هزاران گناه می کنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست…

 نظر دهید »

لبیک

23 مهر 1395 توسط فاطمه دربندی

آقای من

جان برکفان حسین

زیر سایه ی ولی زمان شان

بزم عزای حسین برپا نمودند

اما بی شک حرف دل شان این بود

نه کوفی هستیم و نه بی وفا؛

که « هَل مِن ناطرِ » ولی

بی لبیک بماند

 نظر دهید »

تهمت

18 مهر 1395 توسط فاطمه دربندی

« تهمت » مثل زغال است!

اگر نسوزاند، سیاه می کند…

وقتی تن کسی را زخمی می کنی،

دیگه بعدش نوازش کردنش فقط دردش را بیشتر می کند.

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

بوی خدا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • احادیث
  • داستان
  • احادیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس